گاهی آنقدر بی تفاوت از غم دیگران هستیم که اگر جلوی چشمانمان کسی عزیز کسی را آزار دهد عین خیالمان نیست حتی بعضی ها در ذهنشان هم می شوند مزاحم او !
این داستان را از نگاه طوقی به دل مهربانتان تقدیم می کنم
انشالله که حال دلتان خوب باشد ! و بیدار شود اگر دلی خوابیده است به این داستان !
شعر سپید شماره 11
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
1394/1/16
مثل یک ماهی کوچک در آب , میخندم
به آسمانی که دیگر آبی نیست !
به آسمانی که دیگر روشن نیست !
میلغزم در دست ناجوانمردانه یک انسان
داد می زنم : “ کمک
کمک, ریه هایم بی آب است
تمایلی به دیدن صورتت ندارم , انسان !
من از ماری که به لانه ام نزدیک شود, میترسم
من فقط یک ماهی هستم
میخندم , به آسمانی که روزی, آبی بود
تو خرابش کردی!
چشمهای من , هنوز, میبیند
تو آسمان روز رویاهایم را با سیاهی نامردی, پر کردی !
می آید روزی که یا من میمیرم
یا آسمان رویاهایم رنگ بودن میگیرد .
الهه فاخته
فاخته (نام علمی: Cuculus canorus)؛ که کوکوی معمولی یا کوکوی اروپایی نیز نامیده میشود
پرندهای از خانواده کوکو راسته کوانان است که در اروپا، آسیا، و آفریقا زندگی و مهاجرت میکند.فاخته رنگ شبیه کبوتر و کمی کوچکتر از آن که دور گردنش طوقی سیاه دارد
آواز فاخته نرم و حزنانگیز و شبیه کلمه «کو کو» است. این آواز اغلب در آغاز فصل بهار شنیده میشود. بیشتر مردم تصور میکنند که پرندهٔ ماده آواز میخواند ولی اینطور نیست زیرا برعکس، فاخته ماده نمیتواند آواز بخواند و پرندهٔ نر آواز میخواند. فاخته نر و ماده شبیه هم نیستند. رنگ فاخته نر مایل به خاکستری سیاه است، درحالی که پرندهٔ ماده پرهای خاکستری فاتح رنگ با لکههای سفید دارد.
روزی که سانسوریا پا به خانه ام گذاشت صدای آن و اسپاتی فلوم اولین صدایی بود که شنیدم
سانسوریا با گلدان سفالی سفید رنگش مثل خانم های متشخص احساس کردم واقعا خانه ام مهمان آمده است . تا روی فرش گذاشتم صدایی شنیدم : چقدر اینجا شلوغ است !
ابروهایم بالا رفت و اهمیت ندادم . گلدان ها را جابه جا کردم و گلدان سانسوریا را گذاشتم در اتاق گلها , بسیار زیبا و موقر ! مانند خانم های متشخص کم صحبت که احتمال زیاد مدیر هم هستند .
همین که مانده بودم چگونه سلفون فلوم را باز کنم , فلوم گفت : خب با کاتر باز کن !
من هم آنقدر هیجان گلهای تازه رسیده را داشتم که صداها را زیاد جدی نمی گرفتم چون تا آن روز گلها زیاد با من حرف نمی زدند , راستش از روزی که به خدا گلایه کردم من قبلا سبز انگشتی بودم و الان چرا نیستم حداقل گلهای خودم را سبز نگه دارم , دقیقا از همانروز انرژی زیادی روح خسته ام را به تعادل رساند! من هر چه بخواهم خدایم به من می دهد اما چون فراموشکار هستم گاهی یادم می رود دقیقا چه می خواهم و وقتی به تنگ می آیم دعایی از درونم می جوشد و خدای مهربانم نیز سریع برآورده می کند
فاخته را کبوتری می دانند که ذاتا صدای سوکی دارد . داستانش را شنیدم همان داستانی که می گفت عروسی یک نامادری بدجنس داشت و در زمستان گوله های برف را در صندوق جهیزیه اش گذاشت تا بهار تمام پارچه هایش بپوسند و نوعروس غمگین شود . عروسی که می خواهد یک زندگی بسازد با درد بزرگی روبه رو می شود اما اینها جبران دارد .
من گمان می کنم واقعیت چیز دیگریست
میخوام اینبار برایتان از قضاوت کردن بگویم.
قضاوتی که حق را آشکار کند خوب است (برای این مثال داستانی در ادامه مطلب نوشته ام ).
اما چرا قضاوت بد است؟
تو وقتی کسی را قضاوت میکنی، یک سری ویژگیها شدت میگیرد که خوب نیست!
بطورمثال بعد از قضاوت کردن ممکن است دچار غرور شوی وغرور اولین گام برای از بین رفتن است.
وقتی مالک باشی و مستاجر واحد روبرویی اذیت میکند آنی به خودت میگیری که خوبست تو مستاجری، خب یعنی تومالک. واگر او حرفی بزند وپاسخت رابدهد دچار خشم میشوی و اگر کینه اش دردلت بماند دچار غم میشوی و بعدها حتی ممکن است احساس گناه کنی که شاید حق بااو بوده!
واین احساسات بخاطر داشتن فرکانس های پایین، باعث میشوند حال دلت خوب نباشد.
فرکانس های پایین، چیزهایی هستند که باعث میشوند تو آن زمان انرژی خوب ومثبت را تخلیه کنی و مانع دریافت انرژی میشوند. و به مرور انرژی تورا پایین می آورند.
اما قضاوتی که به کسی صدمه نزند خوب است چون باعث آگاهیست و گاهی تلنگر میزند.
مثل چه کسی؟ قاضی
یا زن ومرد میانسالی که جاافتاده و فهیم هستند و قدرت بیان دارند.
سعی کنید بی طرف باشید. این بی طرف بودن باعث میشود شما فقط احساسات خوب را فعال کنید وسطح انرژیتان را بالا ببرید.
البته بی طرف باشید یک بی طرف بااحساس!
چون بی عاطفه بودن هم فرکانس پایینی دارد.
مراقب خودمان باشیم.
هیجاناتمان را کنترل کنیم، یک بی طرف با عاطفه باشیم اما بجایش و به اندازه
از آنجایی که به تشویق یک دوست آگاه شدم , داستان تعریف کردنم جالب است :) , دست به قلم شده و بنویسم
انشالله باب میل باشد
از این که وارد دنیای من شدید سپاسگزارم
حق کپی رایت رعایت شود
کتابهایی که در مدرسه میخوانیم به چه درد ما میخورد ؟!
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
عشق وقتی که شروع میشه تازه خودشو نشون میده
یه راه خیلی سخت پیش روته,انگار عین بند بازا باید تمام تمرکزتو بذاری روش تا یه وخ یا بادی , یه حرفی یا یه اتفاقی تو رو از روی این بند پایین نندازه
گاهی وقتا نمیشه به عقب برگشت,و گاهی همه یا خیلی ها میخوان تو رو از عشق دور کنن
اینو بدون و دلتو قوی کن اگه کسی خواست تو رو ازش جدا کنه اگه اون پاش لرزید دستشو بگیر تا توی این راه سخت , از دستش ندی .
همیشه که بخت و اقبال نیست
گاهی وقتا باید دستشو گرفت
گاهی باید یکی خطر کنه حتی اگه احتمال بده این یه ریسکه
تو قوی تر باش بگیرش که نیافته
عشق قشنگه , پاکه , معصومه , الهی ا ♥
یا حق
متن تحمل کن همه چیز درست میشود
به قلم الهه فاخته
تحمل کن
همه چیز درست می شود
سختی ها از تو، آدم جدیدی می سازد
درباره این سایت