شعر سپید شماره 11
دفتر شعر 1394
شاعر الهه فاخته
1394/1/16
مثل یک ماهی کوچک در آب , میخندم
به آسمانی که دیگر آبی نیست !
به آسمانی که دیگر روشن نیست !
میلغزم در دست ناجوانمردانه یک انسان
داد می زنم : “ کمک
کمک, ریه هایم بی آب است
تمایلی به دیدن صورتت ندارم , انسان !
من از ماری که به لانه ام نزدیک شود, میترسم
من فقط یک ماهی هستم
میخندم , به آسمانی که روزی, آبی بود
تو خرابش کردی!
چشمهای من , هنوز, میبیند
تو آسمان روز رویاهایم را با سیاهی نامردی, پر کردی !
می آید روزی که یا من میمیرم
یا آسمان رویاهایم رنگ بودن میگیرد .
الهه فاخته
داستان دختر گم شده در کوچه های شهر
شعر سپید مثل یک ماهی کوچک در آب می خندم
فاخته صدای فاخته و داستانهایش پرنده کوکو
دلنوشت های سبز اینبار داستان گل سانسوریا 1
افسانه فاخته پرنده ای با صدای حزن انگیز داستانک
یک ,آب ,آسمانی ,شعر ,الهه ,ماهی ,آسمانی که ,یک ماهی ,کوچک در ,مثل یک ,در آب
درباره این سایت